روزی دوباره برخواهم خاست...

جادوی تاریکی این است که از درون آن، قلمرو روشنی را بهتر خواهی دید! کسی که در روشنی است از تاریکی خبری ندارد..

روزی دوباره برخواهم خاست...

جادوی تاریکی این است که از درون آن، قلمرو روشنی را بهتر خواهی دید! کسی که در روشنی است از تاریکی خبری ندارد..

روزی دوباره برخواهم خاست...

Servatis A Maleficum
אביר זאב

آخرین سایه ها
  • 3 September 16، 02:29 - کالاحراج
    لایک
  • 19 May 16، 00:13 - میم عین سین
    :|
تاریک نویس

۳۳ مطلب در سپتامبر ۲۰۱۵ ثبت شده است

هممم..

ی جایی هس بین شمال ( فک کنم آمل باید باشه) با تهران! 105 کیلومتری تهران از طرف فیروزکوه و اونوار! 

ی جایی بعد از ی بیابون بی عاب و علف ک پوششش استپ و خار متلقه و جون میده نصفه شب بشینی عاسمون ببینی!  (البته اگ زرتی ابری نشه :| )

این بیابونس ک عکسش این بالاس!

اینجارو ک رد میکنی میرسی ب ی چیزی مث روستا! روستاعک! روستای کوچک! ی همچی مضخرفی!

بعد وارد روستاهه ک میشی تابلو داره و راهو بت نشون میدی! میری میری میری میری تا دیگ ب تهش میرسی! ی عاقای شماق ب سر میاد جلو میگه برو تو فلان پارکینگ (از من ب شما نصیحت توجه نکنین بش برین اون پارکینگ عاخریه جا خالی هس همیشه)

بعد میرین ماشین مبارکو میپارکینو (نکته ی مهم) [اگ پوتین دارین ک فبها] اگ ن حتما دمپایی بپوشین و راهی اون تنگه ی ب اصطلاح "واشی" شین! (چقد اسمش مسخرس) (پوتین پیشنهاد میشه :| )

حالا علی ایحال!

ی چن صد متر پیاده میرین کنار ی رود خونه نسبتا باریک بعد میرسین ب دوتا کوه ک شکاف خوردن و وسطشون تنگه ای پا ب عرصه ی وجود نهاده و از وسطش عابی جاری میباشه!

ی سنگ گنده ی صخره مانندی تو ورودیش هس حتما برین اون بالا اول ی نگاهی بندازین ب ته تنگه! 

بله درسته هیچی نمیبینید جز چن متر از تنگه رو! چرا؟ چون بعد از اونچن متر ی پیچ تقریبا 90 درجه ای ک نمیذاره تا نرفتی تو عاب و نرسیدی ب اونجا ببینی اونورش چیه!

خب! حالا این همه حرف مف زدم ک چی؟

من چن دفعه ای رفتم اونجا ( بزور معمولا) 

ولی هیچ وقت هیچ وقت پامو تو اون عاب نذاشتم! همه رفتن من خودم موندم اونجا رفتم بالای اون صخره هایی ک شکاف خوردن (پیشنهاد میشه هیچ وقت نرید :| من کله خرم! میرین میمیرین واقعا! امروز من نزدیک بود پرت شم پایین :| )

رفتم اینور اونور چرخیدم اونجا عکس گرفتم! ایناها یکیش مثلا

بعد از همه چرخ زدنامو و عکسیدنامو اینا میرم ی جایی میشینم ک کسی منو نمیبینه ولی من اشراف دارم ب تنگه! ب ویو تنگه تا قبل از اون پیچ! ک هیچ وقت نرفتم ببینم اونورش چیه! ک همیشه شنیدم چی چی میگفتن راجبش ک چقد باحاله و حتما باید ببینیو اینا!

ولی میدونین..اولین باری ک رفتم اونجا بخاطر عمل پام نتونستم برم توی عاب! و اون راهو برم! و ببینم اون پش چیه! با اینک بشدت دلم میخاس برم

برم کشفش کنم!

ی جایی نشستم برا خودم تجسم کردم اون طرف چیه!

ی خیال پردازی فوقولاده..ی جایی باحال تر هزار تا ایملادریس..

بذا اصن بگم چیجوریه اونجا تو ذهن من!

از اون پیچ ک رد میشی ی راه نسبتا طولانی همینجوری تو عاب باید بری دیواره های کوهی کنارت چندین برابر قد کشیدن و روشنون حکاکیای خوشگل دورفی شده..

اونقد جذبشون میشی ک نمیفهمی کی راه تموم شده..

بعد از اون ی پرتو ی نور از دهنه ی تنگه میاد! ی سبزی خاصی روی کوهای بعد از تنگه میبینی!

نور خورشید رو برگ درختایی ک اطراف دریاچه ی بعد از تنگن باله میرقصه!

ی دریاچه ی صاف ک کفش پیداس!

و ته اون دریاچه ی عابشاره ک از بین دستای ی مجسمه ی بزرگ میاد بیرون! 

عافتاب ب طرز عجیبی اونجا اذیت کننده نیس!

ی جایی ک کل عمرتو میخای اونجا وایسیو فقط نگاش کنی

ی جای امن!

وخیلی تصورات و تجسمات دیگ ک دیگ حسش نیس الان بگم چون دستم فک کنم قلم شده و نفسم درس در نمیاد :|

از اون ب بعدم هر دفه ک رفتم دیگ جرعت نکردم برم تو عاب و از اون تنگه رد شم و پشت اون پیچو ببینم

جرعت نکردم ببینم اون حکاکیا وجود ندارن! جرعت نکردم برم ببینم اون دریاچه نیست! جرعت نکردم برم ببینم همش خیال بوده!

ترجیح میدم برم بشینم رو اون صخره و برا خودم فک کنم و تصور کنم و تو رویای پشت پیچ تنگه زندگی کنم تا برمو با یکی دیگ از واقعیتای چرت دنیا روبرو شم!

پ.ن:ممکنه از نظر همه اونجا فوقولاده یا هرچیزی باشه از نظر من چرته! چون عادما توشن! عادما هرجا باشن اونجا چرته!

پ.ن2: کسی بگی یکم واقعی باش میزنم تو سرش صدا کمد بده :| پست کوتاه بعدی توضیحاتی پیرامون همین مسلس

پ.ن3: غلط املایی شاید زیاد داشته باشه کور ب عقلتون رجوع کنید بتونین بخونین :|

پن4: چ بی اصاب 

پ.ن5: تا حالا انقد پ.ن تو عمرم نزده بودم

A Fu**in' Psycho

- الان دلت چی میخاد؟

+ عاخر این دنیارو! تموم شه بره گمشه دیگم تکرار نشه..هیچوقت!

.

دلم آخر این دنیارو میخاد! ی اپاکلیپس! شکلشم مهم نیس! زامبی اینویژن باشه یا ولکانیک! یا هر درد دیگ ای! 

اصن ی شهاب سنگی چیزی بیاد بخوره ب این چاه دستشویی پودرش کنه بره پی کارش..

مضخرف تر از انسان ها هم مگ هس؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الان میفهمم چرا عادم بدای تو کارتونا همیشه میخاسن زمینو نابود کنن!! اونا در واقع عادم خوبا بودن..گولمون می زدن..

پفف...

خیلی نوشته بودم...

خیلی...

ولی بـــــــــــــــــــی فــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــدســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

گور پدر همه. گور پدر دنیا و تک تک عادماش. لعنت ب همه. تف تو مغزتون...

فقط ی چیزی..

اگ اینایی ک دنیارو میگردونن عاقلن... من دیوونم ، روانیم، بیشعورم و بش مفتخرم..

پ.ن: ب خودت زحمت نشانه مده...

فاصله ای نیست...

ماشه ی دنیایم را بکش...

A Fu**in' Psycho
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
A Fu**in' Psycho

صداشون میومد تو اتاق.

صدای بدون توقف سه چرخه ای کوچک با چرخ های پلاستیکی روی موزاییکای عاج دار که ی پسر بچه ی شیطون روش سوار بود و با داد و فریاد از اینور حیاط ب اون ور حیاط..

"بییبووو بییبووووو بیییییببوووووو ااووووووو...بریین کناااررررر"

قاطی سروصداهای پسر صدای یه دختر بچه م میومد ک ملوم بود ی گوشه نشسته و داره بازی میکنه! ی بازی ک اون پسر با اینک شاید اصن نمیخاس توش بود!

"الستونو ولستون..."

(صدای افتادن چیزی و بعد سکوت مطلق برای چند لحظه ی کوتا)

- اه ببیین. افتادی ، مگ بت نگفتم عاروم برو.(با بغض) ببین پات زخم شد..

+ (باگریه) ب تو چ اصن.پای خودمه. دوس داشتم تند برم (گریه شدید شد)

- بذا برم برات چبس (!) زخم بیارم بزنم خوب شه.

+ نخیر نمیخام. خنگ. با چسب زخم خوب نمیشه ( گریه کم تر شد)

- باشه خب. پاشو بیا بریم اونجا پیش سارا (عروسکش) بشین تا خوب شه.

+ (با هق هق) اونجوریم خوب نمیشه. مامانم میفهمه.دوام میکنه..

- خوب بوسش کنم خوب شه؟

قبل از اینک پسر بتونه حرفی بزنه جای زخمشو بوسید.

- خوب شد؟

پسر چیزی نگفت سه چرخشو بلند کرد و باز سوارش شد.

یکمی حرکت کرد و وایساد.

+ چیه؟ برو با عروسکات بازی کن.

- باشه(صدای دویدنی کودکانه و با شوق)

...

"بییبووو بییبووووو بیییییببوووووو ااووووووو...بریین کناااررررر"

"الستونو ولستون..."

A Fu**in' Psycho

سلام،

امیدوارم حالت خوب باشه.

حتما حالت خوبه. شک ندارم!

منم خوبم! خیییلللیییییی :)  البته خو تو ک اصن منو نمیشناسی مهمم نیس برات. :)))

ولی من میشناسمت..با همه ی وجودم میشناسمت..تمام سلولای بدنم درکت کردن..

A Fu**in' Psycho