شاهین جان!
بیا صادق باشیم
من خوب نمیشوم من نرم نمیشوم من رام نمیشوم آرام نمیشوم!
اما! سرطان می گیرم و می میرم!
شاید هم همین الآن خوب شده ام! نرم شده ام! رام شده ام! آرام شده ام!
شاید این خلصه؛ این آرامش پر از خلاء، این گم کردن خود، این بی وزنی ذهنم
مصداق آرام شدن است..
تا بحال شده است ک ندانی؟
یعنی ندانی که چه شده؟
یعنی ن.دا.نی؟
میفهمی چ میگویم؟
نمیدانم!
و این پریشان و سودازده ام میکند..