ی چیز دیگ!
تاحالا شده بعد از کلی کار رو خودت و محکم کردن خودت بفهمی همش کشک بوده و خونه رو عاب ساختی؟
و بفهمی نیاز داری؟
و بفهمی احساس داری؟
و بفهمی و بفهمی و بفهمی!!!
"شناخت خود" ترسناکه!
ی چیز دیگ!
تاحالا شده بعد از کلی کار رو خودت و محکم کردن خودت بفهمی همش کشک بوده و خونه رو عاب ساختی؟
و بفهمی نیاز داری؟
و بفهمی احساس داری؟
و بفهمی و بفهمی و بفهمی!!!
"شناخت خود" ترسناکه!
هممم..
تاحالا شده ب خودت مسیج بدی؟
حرفایی ک دوس داری بشنویو ب خودت بگی؟
هم؟
...
متاسفانه این اولین اولین مهریه ک نرفتم مدرسه!
متاسفانه دیگ رام نمیدن!
متاسفانه میگن بزرگ شدم!
متاسفانه من هنوز دلم بوی چوب درب و داغون اون نیمکتای خاکی رو میخاد!
متاسفانه هنوز ذوق و شوق دارم ببینم معلم فلان درس کیه و چجوری!
متاسفانه هنوز عاشق صدای زنگ تفریحم!
متاسفانه دانشگا زنگ تفریح نداره!
متاسفانه بچه ها داد نمیزنن از کلاس بریزن بیرون!
متاسفانه دیگ کسی گچ پرت نمیکنه سمتم وقتی خابم!
متاسفانه دیگ حتی از صدای کشیده شدن عذاب عاور گچ رو تخته هم خبری نیس!
متاسفانه از جلد کردن کتاب های تازه و بوی نوییشونم خبری نیس!
متاسفانه دیگ برنامه هفتگی نداریم!
متاسفانه ی چیز مسخرس بجاش بنام انتخاب واحد!
متاسفانه دیگ ناظم ب موهام خودم صدام دادوبیدادم فش دادنم جم شدن دوستان دورم و....ام گیر نمیده!
متاسفانه با معلمی دعوام نخاهد شد!
متاسفانه ادای معلمی رو در نخاهم اورد!
متاسفانه با نمره انضباطم ب مشکل نخاهم خورد!
متاسفانه و ی عالمه متاسفانه دیگ!
اها!
متاسفانه اون موقع ک پشت اون نیمکتا بودم دلم نمیخاس ک باشم!
متاسفانه وقتیم ک دلم میخاس دیگ عاخراش بود و کم کم داش تموم میشد!
متاسفانه امسال...
متاسفانه..
ن ن ن...
من هنوز بچم..من هنوز بچم..
Ne me quitte pas...
Je ne vais plus pleurer...
Je ne vais plus parler...
Je me cacherai là...
A te regarder...
Danser et sourire...
Et à t'écouter...
Chanter et puis rire...
Laisse-moi devenir..
L'ombre de ton ombre
L'ombre de ta main
L'ombre de ton chien
Ne me quitte pas...
Ne me quitte pas...
Ne me quitte pas...
Ne me quitte pas...
تصمیمات امسال :
1-دوستیای محدود تر! خیلی محدود تر! محدود ترتر! البته این ب این معنا نیس ک دوستامو دوس ندارم! خیر!اتفاقا چون دوسشون دارم این کارو میکنم!
2- دوست جدید اضافه نمیشود!همینایی ک هستن کافیست!ی باغ وحش دوست دارم! خودشان میدانند!نیاز ب اسم بردنشون نی!
3- تغییر تعریف دوست!
4- درد دل × رو مخ ملت را نمیرم دیه!
5- پیش رگفتن هرچه بیشتر "تام بامبادیل واره"!
6- کرم نریختن ب ملت!
7- از همه مهم تره! شناخت خودم! ابعاد مختلفم! نقاب های گوناگونم! یکم گم شدم تو خودم!
پ.ن: یهو ممکنه غیب شم برم کلا! تاکید میکنم کلا! سر جامما یهو دیه خبری ازم نمیشنوید! زندم! منتها چیزی ک تو خودم پیدا کردم یکم فقط یکم براتون خطرناک بوده!پس هممم.. دنبال گرگه نگردین! البته ک نمیگردین و الان میگین چ خودشو عادم حساب میکنه!
پ.ن2:خیلی از نوشته هامو وقتی نوشتم ک اینو گوش میکردم!
ی غم خاصی داره! ویولن سمول یروینین!!
همم..این قطعه خیلی از تاریکیای منو بجای خیلیا پر کرد!
پیشنهاد میشه
پ.ن3: امسال سال عجیب تری خاهد بود ظاهرا!
فک کنم پارسال تو همین موقعا بود شایدم اواسط یا اواخر مهر ک این بلاگو را انداختم و نوشتم!
قبلش همه چیو رو کاغذ مینوشتم و میسوزوندم .. بعد ی مدت اینجا توسط روباهه پیشنهاد شد!
اولش راحت نبودم! بعدش کم کم برام شد مث همون کاغذا! البته هنوزم خیلی از چیزا رو رو کاغذ مینویسم و میسوزونم!
خب ب هر حال ی سال تقریبا گذشته! ی سال پر داستان!!!
داشتم نوشته هامو میخوندم دیدم چقد هرکودومشون فرق داره! چقد مودای متفاوت! چقد حالوهواهای متنوع!
و همه در تاریکی مشترک!
هرکودومشون برای ی زمانی بودن! ی حس! ی حال! ی بوی خاص!
نمیدونم شمام مث منین یا ن، من ی سری آهنگ دارم ک اینارو تو ی زمان خاص یا ی فصل خاص گوش میدم! بشون میگم عاهنگای زمستونی! عاهنگای پاییزی!
چون اولین بار اونارو تو اون هوا گوش کردم و حس و حالشون با اون هوا گره خورده! وقتیم دلم مثلا برای سرمای زمستونو زود تاریک شدن هوا و برف و منجمد شدن دماغم تو باد وسط تابستون میتنگه اونارو گوش میدم!
حالام پاییز داره میشه و بی صبرانه منتظر پیاده رویای تنهایی با اون عاهنگام!
اها ! اینارو گفتم بگم این نوشته هام مث اونان! هرکودوم مال ی فضا شدن!
شروور دارم میگم باز
امسال با شروور شرو شده کلا. خدا بخیر کنه