وختی داری با دوستات را میریو ب هرچیز ممکن تو کاعنات عین چییی میخندی و خیلی میخوشه و از عادما مث همیشه نمیترسی و خوشحالی..
یهویی پر حس خوب میشی!!
وختی تو متروییو از شلوغی هراسونیو ب سختی داری با خودت میجنگیو از کسی ک بغلت وایساده متنفری بی هیچ دلیلی و یهو ی صدای خر و پف بلند میاد و یکیو میبینی ک دهنش دو متر بازه و از هوش رفته و نمیتونی جلو خنده تو بگیری و قهقهه میزنیو طرف بیدار میشه و همه بعلاوه خودش باهات میخندن..
یهویی پر حس خوب میشی!!
وختی نشستی بغل یکیو داری تو گوشیت کتابی ک هزار بار خوندیشو باز با شور و شوق میخونیو توش غرق میشی و ی لحظه سرتو میاری بالا و چشت میوفته به صفحه گوشی بغلی ک از قضا همون لحظه بش یکی زنگ میزنه و اسمی که رو صفحه میاد "Jane del"ه و اون مرد ی مرد چهلو خورده ای سالسو اسم دخترشو "جان دل" سیو کرده بوده..
یهویی پر حس خوب میشی!!
راحته ها...