روزی دوباره برخواهم خاست...

جادوی تاریکی این است که از درون آن، قلمرو روشنی را بهتر خواهی دید! کسی که در روشنی است از تاریکی خبری ندارد..

روزی دوباره برخواهم خاست...

جادوی تاریکی این است که از درون آن، قلمرو روشنی را بهتر خواهی دید! کسی که در روشنی است از تاریکی خبری ندارد..

روزی دوباره برخواهم خاست...

Servatis A Maleficum
אביר זאב

آخرین سایه ها
  • 3 September 16، 02:29 - کالاحراج
    لایک
  • 19 May 16، 00:13 - میم عین سین
    :|
تاریک نویس

عای عم هپی الان! :)

A Fu**in' Psycho
فرشته.
عشق.
مرگ.
عدل.
من کیم؟
خدا.
تعریف جدید.
نمیتونم.
ن.
سیگار داری؟
مترسک.
سقوط.
خودکار.
عوض شد؟
سنگین.
شاید بهشت.
چراغ.
از من مراقبت کن.
دور.
سوخت.
سازه های عظیم.
دیوار سفید.
عنکبوت.
ناخن گیر.
تیر.
سر.
شکلات هات.
بهتری؟

A Fu**in' Psycho
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم
گردنشو شکست
تق
کی بود؟
ابد ولله ابد ولله ما ننسی 
کجا میری؟
در کوی نیک نا..
*کوبیده شدن صورت رو آسفالت*
اینجا تاریکه
آهنگ تام و جری
فریاد برآورد نزگووول
اه باز دستمو بریدم
*دو تا زنگ پشت سر هم*
چک چک آب

A Fu**in' Psycho

اون دوست عزیزی ک کامنت ناشناس گذاشته زیر پست قبلی رو من اگه پیدا کنم قطعا بدون شک ی بلایی سرش میارم.

با مضمون کامنتت مشکل ندارم کامنتت دردسر ساز شد و یکیو بخاطرش ناراحت کردم! پیدات کنم پدرتو در میارم

A Fu**in' Psycho

!

   - Why me, Gabriel...?

It's personal, isn't it? I didn't go to church enough, I didn't pray enough..

I was five bucks short in the collection plate. Why?

   + You are going to die young because you smoke thirty cigarettes a day since you were fifteen..

and you're going to go to hell because of the life(s) you took...

... you're fucked!

A Fu**in' Psycho
در هفتاد و هفتمین پست بلاگم میخام هفتمی ترین خیال ذهنمو بنویسم!
جایی که ن یه سال دوسال بلکه از اون وقتی ک یادم میاد دارم خیالش میکنم! دارم میسازمش!
ب طور ناخود آگاه هیچ وخ نخاستم بش واقعی فک کنم!
"عادم فاضییا اونجان دیگ! ععع مردم چرا انقد خنگن؟؟ چرا نمیبیننشون؟؟؟ اوناهاشن دیگ چراغ سفینشون ملومه!" 
"ی غوله ک ی چش لیزری داره و داره مارو میبینه، شایدم رباته!"
"اونجا دهنه ی اون غارس ک عاراگورن اینا رفتن توش حتما!"
و...
هزار جور تخیلی ک شاید خیلیاش دیگ یادم نیاد!
همشون بخاطر ی تفاوت! ی تفاوتتت! بین این همه نور زرد شهر یدونه چراغ سبز وسط کوه بود! و همین کافی بود ک منو ببره تو دنیای خودش!
همیشه همین قدر کافی بوده متاسفانه! همیشه با تلنگرای کوچیک بزرگترین تغییرارو میکنم :| کلا مسخرم! 
هرچی بزرگ تر شدم این تخیلا بیشتر شد!
بیشتر شد بیشتر شد یبشتر شد..
کم کم ی دنیا شد اونجا..
دنیایی که از آردا تا هاگوارتس و کلا از هر دنیایی ی چیزی توش بود!
دنیایی ک من هر وقت میرفتم ی جای بلند و میدیدمش کلی غرقش میشدم! دنیای خیالی ک ب قدری تو ناخوداگاهم رفته بود ک دیگ حس نمیکردم خیالیه!
دنیایی ک نمیدونستم من ساختمش تا چن وخ پیش!!
دنیایی ک همش خلاصه میشد تو ی چراغ سبز سوسو زن اون دور دورا!
ی دنیا تو ی چراغ!
شایدم ما دنیای ی کس دیگ ای هستیم تو ی چراغ سوسو زن سبز دیگ!
خودمونیما..
چ دنیایی درس کرده!
بچه ک بودم* از بزرگترا میپرسیدم اون چیه! همه هم ی چیز میگفتن! هیش کی نمیدونس دقیقا! جالبه اونام تخیل میکردن! ولی .. هممم .. شاید یکم دیر شده بود برای تخیل کردن..شاید دیگ وقعا بزرگ شده بودن...
اون موقعا میخاسم بدونم چیه! 
ولی هرچی بزرگتر شدم..
کاملا ناخوداگاه دیگ سراغ دونستنش نرفتم
وقتیم از ناخوداگاهم اومدم بیرونو دیدم چ دنیایی شده اینجایی ک ساختم از دونستن حقیقت ترسیدم! 
نمیخاستم دنیام خراب شه!
نمیخامم خراب شه!
اصن مگ حقیقتی غیر از اونی ک من فک میکنم هس؟
ن!
* کاش هیچ وخ انقد بزرگ نمیشدم ک بگم وقتی بچه بودم!!
A Fu**in' Psycho

Im an animal!

ive got a zoo!

but theres no humans in it! its more a secret garden than a zoo!

im living there with some other animals!

and they are great

and lovely

and everything you need!

and im so proud to have them!

hope to be proud till the very end!

till the very very end!

love ya'll

A Fu**in' Psycho