داشتم برای هزارمین بار کشوی میز کامپیوترمو ک از ی مثلث چوبی ک نمیدونم روش چیچی کشیده و من اینو بزور از ی دختره تو پاساژ پروانه خریدم گرفته تاااا فاکتور خرید نمیدونم چیچی ک انقد بدخط نوشته شده ک ملوم نیس مال چی هس! حتی ی درپوش کلفت پلاستیکی ک اونم نمیدونم برای چیه... چی داشتم میگفتم؟! اهااا داشتم این کشوی پر عات عاشغالو میگشتم ، همینجوری از سر بیکاری! البته فعل گذشته ی " میگشتم " زیاد براش مناسب نی چون همین الان ک دارم این پستو مینویسم کشو رو پامه و ی عالمه عات عاشغال ک نمیدونم نصفشون چین رو میز!
بعد تو این گشت گذار یهو ی نقاشی پیدا کردم ک دختر داییم وختی بچه بودم بهم داده بودش!
فک کنم 7- 8 سالم بود! چون یادمه تو اون یکی خونشون بودن!
نقاشیش از اولم خوب بود! الانم گرافیسته! با پاستل اگ درس بگم اسمشو کشیده بودش! همون مداد شمعی!
بعد من ک اینو الان دیدم گفتم خو من چرا اینو نگه داشتم هنوز بعد این همه سال! اون اصن یادش نی اینو داده ب من! عمرا اگ یادش باشه!
بعد خاستم بندازمش دور یهویی ی چیزی جلو دستمو گرف!
ی فکر اومد تو ذهنم!
" خو الاغ اون یادش نی :| تو ک یادته! اگ بهش نشون بدی ک هنوز نگهش داشتی خیلی خوشال میشه"
ی حس دیگ گف :
"خو خوشال میشه ک بشه، مهمه؟ این تیکه کاغذو نگه دارم ک بش نشون بدم بعد اون خوشال شه؟! :| ؟ "
بعد من الان وسط این دوتا ایده و کلکسیون پر هام و سکه هام و ی عالمه شیشه ی جیزغیلی جیزغیلی عطر و تئوری اعداد و لیوان اون پسره ک تو کیف من جا موند و هنوز بهش ندادم و مکعب روبیک بهم ریخته و سی دی ادابی کالکشن و کارت دانش عاموزیم ک نمیدونم چرا همچنان تو این کشوعس و نمیدونم چرا عکسی ک روشه مال دوم راهنماییمه درصورتی کارت مال چهارم دبیرستان بوده :| و لیوان دورفیم ک توش پر مداد شده الان و عکس "ناین بلک رایدرز" و نقاشی ک همستره کشیده بود برام و الان ب دیوار اینجاس موندم :|
پ.ن: الان ک دارم اینو میتایپم دستکش دستم کردم چون حس خفنی میده بم! ی حس باحال مث تو فیلما ک با دستکش میتایپن ک اثر انگشتشون نمونه واینا! :دی
پ.ن2: این عطره ک مرغابیه داشتو پیدا کردم!! :دی
پ.ن3 : فک نکنم بندازمش بیرون