روزی دوباره برخواهم خاست...

جادوی تاریکی این است که از درون آن، قلمرو روشنی را بهتر خواهی دید! کسی که در روشنی است از تاریکی خبری ندارد..

روزی دوباره برخواهم خاست...

جادوی تاریکی این است که از درون آن، قلمرو روشنی را بهتر خواهی دید! کسی که در روشنی است از تاریکی خبری ندارد..

روزی دوباره برخواهم خاست...

Servatis A Maleficum
אביר זאב

آخرین سایه ها
  • 3 September 16، 02:29 - کالاحراج
    لایک
  • 19 May 16، 00:13 - میم عین سین
    :|
تاریک نویس

۱۴ مطلب در دسامبر ۲۰۱۵ ثبت شده است



A Fu**in' Psycho

ذهن منجمد پراکنده ام را در سدد تجمیع بودم.

"پشیمانی"

بگذار پراکنده بماند این هزار توی تارعنکبوت گرفته نمور..

که چه بنویسی؟

که چطور عوض میشود همه چیز به طرفه العینی..؟

که چطور خوب است؟

که چطور "خوب" است؟

که چطور خوب نیست؟

که چطور "خوب" نیست؟

که چطور بی رحم هراس های سردی که ضرباتشان شلاق بر پوست یخ زده ذهن تاریک نمورم بود، ریز میشوند یکی یکی و فرو میریزند چون خونابه ی خشکیده ای بر گوشه ی لبی کبود از مشتی بزرگ تر از صورت..؟

یا که چطور توصیف حال میکند این نوای غریب..؟

A Fu**in' Psycho

داشتم برای هزارمین بار کشوی میز کامپیوترمو ک از ی مثلث چوبی ک نمیدونم روش چیچی کشیده و من اینو بزور از ی دختره تو پاساژ پروانه خریدم گرفته تاااا فاکتور خرید نمیدونم چیچی ک انقد بدخط نوشته شده ک ملوم نیس مال چی هس! حتی ی درپوش کلفت پلاستیکی ک اونم نمیدونم برای چیه... چی داشتم میگفتم؟! اهااا داشتم این کشوی پر عات عاشغالو میگشتم ، همینجوری از سر بیکاری! البته فعل گذشته ی " میگشتم " زیاد براش مناسب نی چون همین الان ک دارم این پستو مینویسم کشو رو پامه و ی عالمه عات عاشغال ک نمیدونم نصفشون چین رو میز!

بعد تو این گشت گذار یهو ی نقاشی پیدا کردم ک دختر داییم وختی بچه بودم بهم داده بودش!

فک کنم 7- 8 سالم بود! چون یادمه تو اون یکی خونشون بودن!

نقاشیش از اولم خوب بود! الانم گرافیسته! با پاستل اگ درس بگم اسمشو کشیده بودش! همون مداد شمعی! 

بعد من ک اینو الان دیدم گفتم خو من چرا اینو نگه داشتم هنوز بعد این همه سال! اون اصن یادش نی اینو داده ب من! عمرا اگ یادش باشه!

بعد خاستم بندازمش دور یهویی ی چیزی جلو دستمو گرف! 

ی فکر اومد تو ذهنم!

" خو الاغ اون یادش نی :| تو ک یادته! اگ بهش نشون بدی ک هنوز نگهش داشتی خیلی خوشال میشه"

ی حس دیگ گف : 

"خو خوشال میشه ک بشه، مهمه؟ این تیکه کاغذو نگه دارم ک بش نشون بدم بعد اون خوشال شه؟! :| ؟ "


بعد من الان وسط این دوتا ایده و کلکسیون پر هام و سکه هام و ی عالمه شیشه ی جیزغیلی جیزغیلی عطر و تئوری اعداد و لیوان اون پسره ک تو کیف من جا موند و هنوز بهش ندادم و مکعب روبیک بهم ریخته و سی دی ادابی کالکشن و کارت دانش عاموزیم ک نمیدونم چرا همچنان تو این کشوعس و نمیدونم چرا عکسی ک روشه مال دوم راهنماییمه درصورتی کارت مال چهارم دبیرستان بوده :| و لیوان دورفیم ک توش پر مداد شده الان و عکس "ناین بلک رایدرز" و نقاشی ک همستره کشیده بود برام و  الان ب دیوار اینجاس موندم :| 

پ.ن: الان ک دارم اینو میتایپم دستکش دستم کردم چون حس خفنی میده بم! ی حس باحال مث تو فیلما ک با دستکش میتایپن ک اثر انگشتشون نمونه واینا! :دی 

پ.ن2: این عطره ک مرغابیه داشتو پیدا کردم!! :دی 

پ.ن3 : فک نکنم بندازمش بیرون

A Fu**in' Psycho

برف 

مرگ

 - 

سرد 

دفن 

-  

سوزش پوست از سرما 

مردم 

حس خوب 

راهرو 

دلم میخاد 

جمعیت 

سر پایین 

-

هستم 

هستی 

-

هست 

-

خدافظ

-

نمیترسم

-

نمیدونم چیه

-

شایدم

-

نمیترسم و لی جرعتشم ندارم!


A Fu**in' Psycho

هممم..

میدونی..

همیشه دوس داشتم اون عادمی باشم ک اگ از یکی ( بویژه دوستام) بپرسن "اگ ب ی بن بست فکری بخوری، ندونی چ تصمیمی بگیری، چکار کنی میری پیش کی؟ از کی میپرسی کمک میخای؟" اونا بگن پیش "گرگه"!!


پ.ن1: میدونم خو خیلی خودخاهانه و اینا بنظر میاد! ولی خو!!!

پ.ن2: امروز ب معنی واقعیه کلمه از سیگار متنفر شدم! مو ته نه فر!!

A Fu**in' Psycho
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
A Fu**in' Psycho

I don't want it like this...

  Everything that we build with joy is destroying..

      you know.. you don't need Zombies or I dunno Lava for an apocalypse..

             When you start loosing people.. beloved ones..

                                                                            That's the Apocalypse...

That day will be a bad day..

   a very bad day!

A Fu**in' Psycho